بي شرفانه!
شرفِ روحم نفسه مي زند، وانگهي لااوبالي هم مي شود و لوندي هم.
تندي نفسه ها رگ هايم را مي گزد.
و در يك گزش كِش ناك....
تحت الخط : اينجام هميشه ، اما بي تفاوت شده ام . هيچ چيز مرا به هيجان نمي آورد ، ديگه حتي افسرده و كج و كوله و آويزون هم نيستم ، نسبت به اطرافيان بي تفاوت ترينم ، هر كسي رفت ، اومد، غلط كرد يا نكرد ، نات ديفِرنت اَت آل. قبل تَرها چيزي براي نوشتن داشتم، اما حالا كه من فقط سكونت و جمودت را مي توانم بنويسم ، پس از نوشتن خالي ام .
روحم را از تهي بودن خالي كن، نخطه
+ نوشته شده در شنبه ۴ اردیبهشت ۱۳۸۹ ساعت 12:6 AM توسط یاسمین
|